محل تبلیغات شما



وقتی نبودت خواب خوبم را بهم میزد
نبض زمین لرزه دوباره روی بم میزد

دلشوره دارم نازنین دلشوره یعنی که.
انگار در قلبم کسی هی آش هم میزد

بر طاقچه عکس تو را در قاب می بویم
عطری به تن داری که روزی مادرم میزد

شهری شمالی. ابرهایی خیره سر دارد
باران گیلان شیشه ها را رنگ غم میزد

هیزم شکن در خاطراتم می رسید از راه
تِک تِک. تبر. تِک. سرنوشتم را رقم میزد

از خواب هایم می پرم. تشویش تشویشم
او دائم از وابستگی. از عشق دم میزد

حالا خیابان های سردت را بلد هستم
لعنت به تنهایی که با قلبم قدم میزد


می روی تا بشکنم پس سنگ می‌خواهی چه کار
این غزل را گوش کن آهنگ می‌خواهی چه کار

اینکه بی رنگم برایت را خودت هم گفته ای
نازنین در شعرها! صد رنگ می‌خواهی چه کار

قبل رفتن با سلاح چشم تو ویران شدم
من که نابودم عزیزم جنگ میخواهی چه کار

با قشون موی خود من را که کشتی خوب من
صد هزاران لشگری تو، هنگ میخواهی چه کار

رفته ای، تنها شدم با خنده می گفتی که عشق
مرده پس آغوش من را تنگ می خواهی چه کار

نور بودم، ماه ام و حالا که دور از دسترس.
ای پلنگ زخم خورده چنگ میخواهی چه کار

 

#میلاد_فرحمند


مثل نهنگی خسته افتاده به ساحل
از بغض لبریزم . کمی زهر هلاهل

جانم پر از زخم است لب از شعر خالی
از او چه گویم او که نامش می شود دل

شب ها پر از وحشت، پر از دردم همیشه
او یک فرشته دلنشین نه . ماه کامل

یک قسمتم جا مانده روزی در کنارش
تا حل شود از تکیه هایم کل پازل

حالا چه سود او رفته و غمگین و تنهام
هرگز نشد قلبش به من یک ذره مایل

من زهر می نوشم و او هم در کنارش
در شب نشینی می خورد یک چای، با هل


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دیجی رمان